مهرهی مارِ کسی، کور و کَرت خواهدکرد
عشق، یک شیشهی انگورِ کنار افتادهاست
که اگر کهنه شود، مَستترت خواهدکرد
ازهمان دست که دادی، به تو برخواهدگشت
جگرِ خون شدهام، خونجگرت خواهدکرد
ناگهان چشمِ کسی، سربهسرت میزارد
بیمحلیش ولی، جانبهسرت خواهدکرد
جُرمِ من، خواستنِ دُختر اربابِ ده است
مادرْ این جُرم، شبی بیپسرت خواهدکرد
همهی شهر به آوازِ من عادت کردند
وقت مرگم، گذری باخبرت خواهدکرد...
- امیر سهرابی.